زانبولوس(زمزيران) - zanblos(zmziran)




مو حه ممد ي عه بدول عه زيزي وچا له به فره که ي




موحه مه د  کوري ميرزا عه ز يزي وه ستا قادري مامه خاله ناسراو به"محمد عبد العزيز" ئه وسه رده شتيانه ي چل سال بالا ته مه نيانه  ده بي  بي ناسن که سايه تي کي تايبه  به خوي تيکشه ر ماندو نه ناس وده ستو دلباز وحه يا به خو وروگوشاد ، به پولو بي پول له دوکاني ئه و ده ست به تال نه ده رويشتن.   دوکاني "بقالي" ئه و خواليخوشبوه ئيستا که وش فروشيه له خياباني امام يان "سه ر چاوي" به يانا ن زو خه لکي قه لا ره شه وبيوران و دولي ده رمان ئاوا وئه وانه ي  که لوپه لي  فروشتنيان ده  هينا له م لا ئه وله خيابان که ئه و ده م ماشيني به  هه ل که وت پيدا ده هات به ساتيان بلا وده کرده وه  وبه يارمه تي ئه و ده يا ن فروشت ودوايي ئه وه ي ده مايه وه لاي ئه ويان  دا ده نا تا بويان بفروشي وکه لو په لي  پيداويستي خويا ن هه ر له خواروبار و نه وتو قيلو زفتو خيار چه مبه ر(که ئه ودهم له به ر ده ست کورتي وله به ر ئه وه ي ده بو به کول بي به نه وه  زورجار که متر له کيلو  که ئه وه خته "يوزدره م ”يان پي ده وت و وزنه کا ن "سير "13 مثقال و"گريوانکه"سي يه کي  کيلو "هوقه"چوار کيلو و"مه ن" سه کيلو و" پوت " شازده کييلو وپيوانه ش  "ئه ربه "  چوار کيلو و" پوت" 16کيلو بو ده يان کري وله وان که چول ده بو ئمجا مشتري شار بوکريني ماست و پنيرورونو دوشاووپيداويستيه کاني نيوه رو ده هاتن  وه پاش نويژي  عه سريش ئيوارانه کريکار وکه ردارو کاروانچي کو ده بونه وميوژوکويز وتوکوله يان ده کري و به ده م قسه وباسي روژانه يانوه ده يا ن خوارد وکه لو په لي که پيوست بو هه بو ده يان کري ورده ورده دهوري دوکاني چول ده بو وکه لو پهلي  کودهکرده وه وشوکري خواي ده کردو ده پو بو نويژي خه وتنان وه له ويشه وه بوما له وه ناو خيزانه يازده سه ريکه ي. که له به ر نه بو ني  يخچال  ماستو په نيرو.خوراکيان به شي پيدا ويستي روژانه ده کري  و لاي نويژي شيوان له وانيش چول ده بو.
به لام هاوينانه به هوي نه بوني "يخچا ل" بازاري "به فر" نيوه رويانه وئيوا رانه گه رم بو وکا ک محمدزستانانه به فکري دا کردني  به فري "مصرفي "روژانه ي " خه لکيش  بو که  سه ره راي زستانانه  که ئه و وه خته کاري خانو نه ده کرا بو پازده  ببيست روژکاري بو ده پازده کريکار و وسيله ي پيداويستي ژياني واني پيک دينا وچاله به فر داده کرا وهاوينانه دوکريکاري بو هيناني به فر ده خافلاند وکانياوه که ي خوار چاله که  که له ته نيشت داره توه گه وره که بوله بيرريبواراني ري ژاژوکه ده و کاته دا نه چوته وه زوربه به فر کره کان جوا نو نه وجه وا ن  به پولو بي پول بي بفر نه ده چونه وه وپاشانيش که ته واو ئه بو چه ند منداليک جوگه ي ژير کورسي به فره که يان ده دوزي وئه و پولانه ي که له به ر شلوقي هه ل ده وه رين بو خويا هه ليان ده گرته وه.








عنوان نوشته:مو حه ممد ي عه بدول عه زيزي وچا له به فره که ي
نويسنده : محمد فاضل شوکتي
شماره مقاله در در سوابق شخصي :115
موضوع مقاله : تاريخ سردشت
تاريخ تهيه مقاله:  دوشنبه 8 دي 1393هجري شمسي
تاريخ اخرين ويرايش مقاله : نياز به ويرايش دارد
تاريخ انتشار مقاله: دوشنبه 8 دي 1393هجري شمسي
اين نوشته درآدرسهاي زير جهت استجضار خوانندان به اشتراک گذاشته شده است:




وبلاگ زمزيران
وبلاگ پاشه وار
صفحه رسمي محمد فاضل شوکتي در فيس بوک
کانال زمزيران در تلگرام
صفحه زمزيران در اينيستاگرام









استفاده از مطالب با ذکر منبع و قيد نام نويسنده آزاد است

استفاده از مطالب  اين وبلاگ در بازانتشار نوشته ها در رسانه‌هاي ديگر در هر شرايط و به هر اندازه منوط به قيد منبع و ذکر نام نويسنده است
 

 



قسمتي وصيت نامه مرحوم خود نوشت ابو بکر شوکتي 




  بنام آنکه شادي آفريد



با تکيه بر پروردگاريکه بر دلها محبت تسلي داد تا نسلها  پشت تا پشت کمک و نگهبان و اميدوار م بعد از ذات پروردگار بهم باشند از من نصيحت و خويشتن داري اميدم اين است  بعد از مرگم زياد آلوده غرور نباشيد،بيکديگر و همچنين به نزديکان و آنهائيکه بقول و عمل بباور خود اميد وار نموده ايد آنچه از حقيقت و باور است نسبت به آن وفادار باشيد به آن عشق که در دل شما است قسم يار و ياور برادر خواهر، خواهر برادر باشيد ،کار کنيد همبستگي شما از هم نگسلد همبستگي در عمل نيک و براي کار نيک به مال دنيا که انشالله محتاج نخواهيد بود ننازيد و از چيز که بدست مي آوريد دقت کنيد که در ظلم و ستم گرد نيامده باشند که بداني مال هر کسي سزاوار صاحبش است و بدانيد زندگي را خوش نمي آرد برادر محبت خواهر ،و خواهر محبت برادر بهيچ عنواني از خود دور ننمائيد مخصوصا بمادر که خيلي در سلامتي وجود شما متاثر بوده و شبان و روزاني به بستر شما حاضر بوده بسيار اهميت بدهيد که خداي ناکرده کار پيش نيايد که سبب رنجش خاطرش گردددختران و پسران عزيز ،غنچه هاي نو شکفته ام مدد کار هم باشيد و اگر يکي از شماها نقصي کمي و کيفي بوجود  بيايد سعي کنيد آن نقص را رفع نمايد شاي يکي يا چند فرد  شما از نظر تامين بعضي خواسته با نواقصي بوجود آمده دستش نرسد که انشالله چنان نخواهد بود آمده سعي کنيد آنکس که توانايي  دارد آن نقص را بر طرف نمايد نترسيد که هر چقدر در حق همديگر مدد کار باشيد هيچ نقص و عيبي بوجود نخواهد آورد و کاستي نيز موجود نيست اگر بعد از من شايد در باره شما چه خواهند گفت و شما در حالت زنده بودن من هم شايد بوديد شايد بگويند که چه  سرمايه اي براي شما جا گذاشته ام اما بدانيد در صورت اتحاد و اتقاق و خود را در جامعه بکمي ندادن همانطور هم در حق شما خواهد بود از دروغ و بهتان و نسبت دادن حتي بدشمنان بپر هيزيد که دروغ مرض خطر ناکي و زيان آور است زبانتان را غير در کار نيک به کار مبنديد مبادا زبانتان را بر عليه  اين و آن هرگز بصدا در بياوريد با پول يا خط و خال فريب نخوريد آنچه سزاوار خود نمي بينيد هرگز بديگران روا نداريد با فاملين و نزديکان خانواده هر چه بيشتر ارج و گرامي باشيد و در غم و شادي آنها شرکت کنيد.             



ابوبکر شوکتي




تهيه شده توسط محمد فاضل شوکتي


 


عنوان نوشته: شيخ مولانا کيست؟و شناخت ما از ايشان چيست؟
نويسنده : محمد فاضل شوکتي
شماره مقاله در در سوابق شخصي 114
موضوع مقاله :
 تاريخ تهيه مقاله:  پائيز و زمستان سال 1397 هجري قمري
تاريخ اخرين ويرايش مقاله :
تاريخ انتشار مقاله: هنوز منتشر نشده است
اين نوشته درآدرسهاي زير جهت استجضار خوانندان به اشتراک گذاشته شده است .


رود زاب
رود زاب رودي است که در ناحيه? کردستان جاري است و يونانيان آن را لي مي‌گفته‌اند. سرچشمه? رود زاب از کوه داروجان است و جلگه? زاب را مشروب کرده، کوه آهنگران و کوه بزنيان را قطع مي‌کند و وارد رود دياله مي‌شود در قسمت‌هاي مختلف به اسامي گاورود و رود سيروان و رود دياله ناميده مي‌شود. اين رود از کوه‌هاي حوالي گردنه? اسدآباد در مغرب کوه الوند سرچشمه مي‌گيرد و از مشرق به مغرب تا سرحد عراق جاري است و از تنگه‌هاي باريک راهي براي خود حفر کرده، از کوه شاهو و کوه کله‌سر مي‌گذرد و به طرف جنوب غربي منحرف شده بالاخره به دجله مي‌رسد.
همچنين آمده‌است، زاب نام يکي از پادشاهان قديم ايران است. چندين نهر را در عراق بنام زاب خوانند و همچنين رود زاب نام دو رود از توابع رود دجله است. يکي از آن دو بزرگ و به زاب اصلي مشهور است؛ و ديگري کوچک و نام آن زاب اسفل است. اين دو رود در کوهستان‌هاي حدود ايران طرف چپ دجله فرو مي‌ريزد.[1] هم‌اکنون ايران در حال ساخت سد و احداث تونلي به منظور برگرداندن آب اين رود به سمت ايران و در نهايت ريختن آب آن در درياچه اروميه است. اين اقدام به منظور جلوگيري از خشک شدن درياچه اروميه صورت مي‌پذيرد. البته اين اقدام با واکنش شديد حکومت خود مختار کردستان عراق مواجه شده و بر اساس شنيده‌ها تهديد کرده‌اند که در صورت ساخت اين سد توسط ايران، اين سد را هدف قرار داده و تخريب خواهند کرد.




رودخانه زاب کوچک


رودخانه زاب کوچک (به عربي: ااب الصغير) از ايران سرچشمه گرفته و در عراق به دجله مي‌ريزد. اين رودخانه نزديک به 400 کيلومتر طول داشته و حوضه? آبريز ي برابر با 22000 کيلومتر را در برمي‌گيرد. در کنار همين رود بود که ابومسلم خراساني بر مروان حمار (آخرين خليفه? اموي) غلبه يافت.[1]  دو سد در سر راه اين رود ساخته شده است. اين رود از دامنه‌هاي زاگرس سرچشمه گرفته و از غرب ايران خارج مي‌شود. رودخانه زاب کوچک در بالا دست در دره‌هاي کوه زاگرس جريان دارد.رود کلوه- Kalwe (زاب) از ضلع غربي کوهستانهاي مابين مهاباد و پيرانشهر مشهور به گردنه ميدان با 2140 متر ارتفاع از سطح دريا و نيز ضلع شرقي کوهستانهاي قنديل سرچشمه مي‌گيرد درابتدا از شرق به غرب جاري مي‌شود و داراي دو شاخه مهم فرعي چون رودخانه لاوين و سيلوه و بادين آباد در پيرانشهر و رودخانه هاي فرعي پردانان ، خدرآباد ، نستان ، کاني زرد ، قازان و ويسک در حوزه سردشت مي باشد و سپس جريان خود را به سوي جنوب کج مي‌کند و در دره‌اي عريض و مستقيم در امتداد جاده سردشت-پيرانشهر از منطقه پيرانشهر به سوي سردشت ادامه مي‌يابد. از آن طرف سردشت يعني ابتداي جلگه به هنگام خروج از ايران در دهستان آلان به طرف غرب يعني اقليم کردستان عراق جريان پيدا مي‌کند سرانجام در بالا دست کرکوک در نزديکي شهر حويجه به دجله مي‌ريزد. رودخانه سيلوه از کوهستان حاجي ابراهيم قنديل بين پيرانشهر و اشنويه هم مرز با سوران کردستان عراق سرچشمه مي گيرد.شهرها و شهرکهاي مهم در نزديک رودخانه زاب عبارتند از : در ايران پسوه ، گردکشانه ، پيرانشهر ، ميرآباد، نلاس ، ربط ، سردشت. در عراق : قلعه ديزه، رانيه ، دوکان ،طقطق و کوي سنجق ، کرکوک ، دوبز ، پرده (آلتون کوپري) ، حويجه.به طور کلي زاب کوچک داراي جريان آب دائمي است و در سرتاسر سال خشک نمي‌شود. اين رودخانه و دره? عميق آن يکي از ديدني‌ترين رودخانه‌هاي استان‌هاي غربي است که به خودي خود داراي جاذبه‌هاي جهانگردي است.




از ويکي‌پديا، دانشنامه? آزاد


عنوان نوشته: تاريخچه ثبت احوال مهاباد
نويسنده : محمد فاضل شوکتي
شماره مقاله در در سوابق شخصي :113
موضوع مقاله :
 تاريخ تهيه مقاله:  پائيز و زمستان سال 1398 هجري قمري
تاريخ اخرين ويرايش مقاله :
تاريخ انتشار مقاله: اين مقاله هنوز منتشر نشده است
اين نوشته درآدرسهاي زير جهت استجضار خوانندان به اشتراک گذاشته شده است .


عنوان نوشته: تاريخچه ثبت احوال پيرانشهر
نويسنده : محمد فاضل شوکتي
شماره مقاله در در سوابق شخصي :112
موضوع مقاله :
 تاريخ تهيه مقاله:   سال 1394/1393 هجري قمري
تاريخ اخرين ويرايش مقاله :
تاريخ انتشار مقاله: اين مقاله هنوز منتشر نشده است
اين نوشته درآدرسهاي زير جهت استجضار خوانندان به اشتراک گذاشته شده است .



سنگ نبشته ،يا سنگ نگاره ي برده مافوره ليک بن (پيرانشهر)


سنگ نگاره يا هنر صخره اي چيست؟
سنگ نگاره ها يا هنرهاي صخره اي، کهن ترين آثار تاريخي و هنري بجاي مانده از بشر هستند. به تعبيري بستر به وجود آمدن حروف رمزي، خط، تبادل پيام، زبان، تاريخ، اسطوره ها، هنر و فرهنگ از سنگ نگاره هاست و آنها از بهترين ابزارهاي رمزگشايي ما قبل تاريخ هستند. تعداد آنها فقط در يک منطقه محدود در ايران به بيش از 21 هزار مورد مي رسد که عمر بعضي از آنها به چهل هزار سال مي رسد و بشر تا کنون موفق به کشف هيچ پديده تاريخي و هنري بدين قدمت نشده است.
به زبان ساده؛ به هر تصوير و نگارشي بر روي سنگ، سنگ نگاره يا هنر صخره اي مي گويند. اگر اين نوشته ها يا نقاشي ها، بر روي سنگ با رنگ يا امثال آن باشد به آنها Pictographs و اگر نقوش يا نوشته ها از طريق کنده کاري ها (حک يا حجاري مثبت يا منفي*) بر روي سنگ ها انجام شده باشد به آنها Petroglyphs. petrographs مي گويند. اغلب در درون غارهاي قديمي از نقاشي يا نوشته هاي با رنگ استفاده شده (Pictographs) که عموماً عمر آنها در برابر عوامل طبيعي بسيار کوتاه است و علت ماندگاري آنها از هزاران سال قبل تا کنون در دسترس نبودن و محفوظ بودن آنها در برابر عوامل طبيعي بوده است. اما سنگ نگاره هاي کنده کاري شده (Petroglyphs) علاوه بر اينکه در غارها کشف شده اند، در محوطه هاي باز و بيرون غارها نيز وجود دارند. قسمت اعظم سنگ نگاره هاي محيط هاي باز در برابر عوامل طبيعي مثل سرما، گرما، باد، باران و يخ زدگي از بين رفته اند و مي روند. از طرف ديگر متاسفانه به علت عدم آگاهي مردم نيز تعداد بسيار زيادي از آنها تخريب و نابود شده است.
سال يابي سنگ نگاره هاي ايران از ديدگاه صاحب نظران متفاوت است. به نظر تعدادي از آنان قدمت بعضي از سنگ نگاره هاي ايران به پنج تا چهل هزارسال هم مي‌رسد، اين سال يابي ها اکثراً از طريق کارکردهاي مقايسه اي بوده واز رويکردهاي علمي نوين (ريزفرسايش و راديوکربن) کمتر بهره گيري شده است.
نقوشي که بر ديواره سنگي کوه ها و دره ها ديده مي شود؛ براي زيست شناسان، تاريخ دانان، جامعه شناسان، مردم شناسان، باستان شناسان، نماد شناسان، دوستداران اسطوره ها، تاريخ فرهنگ، تاريخ زبان و هنرهاي تاريخي و تزييني، بسيار جالب و ديدني مي تواند باشد؛ اين که چرا تقربياً 90 درصد نقوش سنگ نگاره هاي ايران بز کوهي است. قسمت اصلي آن به اسطوره ها، فرهنگ، دين و اعتقادات مردم باستان ايران زمين مربوط مي شود.
اين محوطه ها با نقوشي که ذکر شد، واقعاً موزه هاي سنگي هنرهاي صخره اي هستند که هر بيننده با ذوقي را به شدت تحت تاثير قرار مي دهند. به راستي چگونه در زماني که افراد سواد خواندن و نوشتن نداشته اند، چنين با دقت و ظرافت هنر آفريده اند.
نياکان ما باورها، ايده ها و تقدس هاي خود را در زيستگاه ها و بعضاً روي ظروف و لوازم زندگي خود (سفال ها، سنگ نگاره ها، سنجاق هاي سينه) تصوير و حک مي کرده اند. اين نقوش و تصاوير بيان کننده پيام هاي گوناگوني هستند که انسان هاي حکاک و نقاش هنرمندانه، ايده پردازي کرده اند به شکلي که امروز آن نقوش و تصاوير با صاحب نظران و اهل فن خود سخن مي گويند و صاحب نظران در کنار آنها احساس لذت مي کنند.
سنگ نگاره ها(Petroglyph) دسته اي از آثار باستان شناسي است که در مجموعه بزرگتري به نام هنر صخره اي مي گنجد، شامل هر اثري از انسان که روي سنگ طبيعي پياده شده باشد از نقاشي هاي پيش از تاريخ بر ديوار غارها گرفته تا سنگ نگاره ها که آثاري کنده شده روي سنگ ها و صخره هاي رها در طبيعتند. باستان شناسان آغاز سنت سنگ نگاره ها را با پايان دوران پارينه سنگي و کوچ انسان از غارها به دشت ها و شروع نو سنگي همراه مي دانند.به اين ترتيب قدمت آنها را حداکثر 12هزار سال مي دانند و اوج ظهور اين آثار بسته به سرزمين هاي مختلف بين10 تا 5 هزار سال پيش تخمين زده مي شود.
در کوه هاي کردستان ،نقاشيهاي بسيار ارزشمند و تاريخي از دوران باستان ، به شيوه کنده کاري بر روي صخره هاو ديوار غارها بر جاي مانده است و تحقيقات شخصي نشان مي دهد که اين آثار مربوط به دورانهاي مختلف ، و در سالهاي مابين 3هزار تا 10هزار سال پيش ، به وسيله ساکنان کردستان ترسيم شده اند . در ايران تقريباً از سال ( 1348ه .ش)به بعد ،شناسايي و بر رسي بر روي هنر صخره ايي مناطق مختلف شروع شده است .
قدمت و تنوع سنگ نگاره ها در ايران متنوع و بسيار زياد است. هرجا که زيستگاهي بوده بي ترديد آثاري از حيات پر احساس و هنرمندانه آنها قابل کشف و رويت است. سفال هاي برجا مانده، نقوش سنگ نگاره ها؛ اين نشانه ها خود نمادي از سير زندگي و احساسات قوي آن ملت نسبت به پديده هاي فرهنگي بوده است. نکته جالب توجه اينکه، نياکان ما با اين نمادهاي ساده که از خود به يادگار گذاشته اند؛ تا وقتي انسان حيات دارد سخن مي گويند. اين نشان از عظمت ملت ها دارد که زمان قادر به استهلاک آنها نيست. حاصل حيات و عظمت انسان ها آثار و بدايع آنهاست. که نياکان ما به شايستگي از عهده آن برآمده اند. به راستي ما براي آيندگان چه اثري از خود به يادگار گذاشته ايم!؟
در حوزه شهرستان پيرانشهر تعداد 113 تپه تاريخي تو سط کارشناسان نمايندگي ميراث فرهنگي اين شهرستان شناسايي و به ثبت سازمان رسيده است که اين امر حاکي از تاريخي بودن منطقه و شکل گيري و وجود تمدنهاي نيرومند ودرخشان قبل از اسلام مانند تمدن ماننا، پارسوا، اورارتو، مادها، زاموا و تمدن اسلامي مي باشد.  که کتيبه برده ماموره يکي از اين آثار مي باشد ، کتيبه برده مافوره  در منطقه ليک بن پيرانشهر واقع شده است ( روستاي ليک بن )


برده مافوره (قالي يا قاليچه سنگي)


اين کتيبه سنگي بنا به بررسيهاي باستان شناسي انجام شده توسط تيم هاي ميراث فرهنگي استان آذر بايجان غربي متعلق به هزاره اول قبل از ميلاد مي باشد.


در اطراف اين کوه چندين تپه ي باستاني با تاريخ قبل از اسلام همچنين آثار يک دژ محکم کوهستاني شناسايي شده اند که حکايت از تاريخ کهن و پر فراز ونشيب اين منطقه دارد. اما به هرحال آنچه مسلم است اين است که هنوز با آثار  باستان و تاريخي اين منطقه بصورت کارشناسانه و علمي برخورد نشده است و شايد اگر روزي اين ناحيه را بروي ميز جراحي کارشناسان و متخصصان تاريخ ببينيم، گره کور بسياري از رازها و نهفته هاي تاريخ باستاني منطقه باز شده و به بسياري از مجهولات تاريخي پاسخ داده شود.
موقعيت عمومي منطقه­اي که محل کتيبه برده مافوره در آن قرار گرفته در حقيقت پايان قسمت اصلي جلگه موزون متشکل از بخش اصلي سرچشمه رودخانه (ز?) يا زاب کوچک و نقطه آغاز بخش شمالي کوهستان(له‌ندي ش?خان) ميباشد، جاده کوهستاني مهاباد گردکشانه – پيرانشهربعد از گذر از شيب تند و پيچ و خمهاي خطرناک و روستاهاي کاني باغ و حاجي غلده را طي کرده و درست در ميانه اين دو روستا با شيب نسبتا” کمتري به روستاي لکبن مي­رسد.
منظره ي پرهيبت در عين حال بسيار زيباي تنگه­ي (گلو) از فاصله ي يک کيلومتري روستا بخوبي هويداست. معبر بسيار تنگ و باريک است و آب زلال آن که به صورت دائمي در جريان است، شکوه دلفريبي به منطقه مي دهد، در بخش جنوبي تنگه و در کمرکش کوه در ارتفاع 5/3 متري محل کتيبه اي به ابعاد يک متر در دو متر کنده شده که عدم وجود هر گونه نوشته اي بر آن حاکي از دو وضعيت است، اول اين که آنقدر فرسايش يافته که خطوط به کلي از بين رفته و دوم اينکه قبل از نوشتن آنچه هدف بوده حادثه اي چون، مرگ فرمانروا يا شکست وي در جنگ و نظاير آن موجب گرديده که حکاکي صورت نگيرد، گرچه فرم کند کاري سنگي آن تا اندازه اي شبيه کتيبه هاي دوران ساساني است، اما با مراجعه به تاريخ اجتماعي منطقه، بعيد مي نمايد که کتيبه در چنين دوراني کنده شده باشد،   با توجه به وجود نيروهاي متعدد نيرومند، مانا و پارسوآ در آغاز هزاره ي اول قبل از ميلاد و چگونگي (اوآلکي)، آخرين فرمانرواي مانايي به احتمال بسيار زياد، کتيبه مذکور يادگار شخصيت نامبرده است و اگر هم از وي نباشد احتمالا” مربوط به يکي از فرمانروايان مانايي در نخستين سده هاي هزاره ي اول قبل از ميلاد است، چون به  طور قطع و يقين يکي از  دروازه­هاي طبيعي و صعب العبور دژ مرکزي( قلاتي شاي) همين معبر تنگ و باريک  گلو بوده ، پس محل کتيبه ي ورودي نيز نمي تواند،بي ارتباط با دژ فوق الذکرباشد، شايد اگر حتي يک کلمه يا يک حرف از کلمات يا حروف باقي بود، حداقل امکان داشت زمان دقيق آن را مشخص نمود، اما متاسفانه هيچگونه، آثاري از خطوط بر آن باقي نيست و خود نويسنده به دقت تمام و حتي در مواردي با درشت نماي موجود نقاط مختلف سطح کتيبه را بررسي نموده و بلاخره به اين نتيجه رسيده که سطح موجود فاقد هرگونه کنده کاري اغوي است، البته،وجود خزه ها خود قدمت و ديرينگي وضع موجود را ثابت مي کند، به هر صورت کتيبه ي برده مافوره و محل قلاتگاه آن، تاريخي به درازاي نخستين تمدنهاي مکتوب منطقه دارد.
کلمه­ ي برده مافوره در زبان رايج کردي ترکيبي از دو واژه ي(برد) به معناي سنگ و (مافوره) به معناي قالي و قاليچه است، با ابعاد مشخص و تعين شده چون نامگذاري آن براساس اين کتيبه با ابعاد مشخص و مستطيل شکل بوده، بنابراين وجه تسميه­ ي مناسبي مي­تواند باشد، اميد است در آينده پرده از رازهاي تاريخ تاريک اينگونه اماکن برداشته شده و چراغي روشن، فرا راه تمدن منطقه باشد.


به کوشش : محمد فاضل شوکتي



منابع و مآخذ:
آرشيو وبلاگ زمزيران
مجله سرزمين من شماره 69 اسفند ماه 1389
کتاب «موزه هايي در باد»  مرتضي فرهادي - استاد جامعه شناس
وبلاگ کانون کوه نوردان مهاباد
مقاله تحقيقي جمال لحافيان
محمود پدرام : مجموعه آثار تاريخي - پديدآورنده: محمود پدرام، مهرداد راميدي نيا، اسماعيل عبدالله زاده، سيروان محمدي قصريان، رحمت نادري، شهرناز اعتمادي (ويراستار)، يوسف حسن زاده (به اهتمام)، هلن تايلور (ويراستار)


پيشينه آموزش و پرورش کودکان استثنائي در سردشت




معلمي که چراغي براي کودکان استثنائي سردشت برافروخت چراغ زندگيش خاموش شد
به مناسبت بزرگداشت روز معلم سال 1397
حاج حسين ناصري ، معلم بازنشسته سازمان کودکان استثنائي استان آذر بايجان غربي، و موسس مدرسه کودکان استثنائي سردشت در هفتم ارديبهشت ماه سال 1398 درگذشت. شنيدن خبر فوت دوست نازنين، مهربان و خوشرويي که سالهاست او را مي‌شناسي و از هم‌صحبتي او هميشه لذت مي‌بردي، بسيار تلخ و دردناک و بهت‌آور است.چهره و ياد حسين ناصري براي اهالي سردشت ياد آور موضوعي بسيار با اهميت است ، شايد بسياري از اهالي سردشت بياد داشته باشند روزي را که مدرسه اي براي کودکان استثنائي در سردشت بنا نهاده شد ، اين بزرگوار شخصي بنام حسين ناصري بود او جزو اولين معلمين کودکان استثنائي سردشت و معلمي که شعار زندگيش اين بود که براي خانه ي همسايه ات هم ، چراغ آرزو کن قطعا حوالي خانه ات روشن تر خواهد شد… و چراغي براي جامعه کودکان سردشتي افروخت تا چراغ آخرت خود را نوراني سازد .افسوس و دريغا که اين بزرگوار توفيق ديدن مراسم روز معلم سال 1398 را نداشته و در زير تيغ جراحي ، جراحان قلب اروميه بدليل عارضه قلبي در بيمارستان تبريز جان به جان افرين تسليم نمود.
دغدغه اينکه کودکاني که داراي حالات خاص بوده و از توانمديهاي عادي براي آموزش برخوردار نيستند و دامنگير بسياري از خانوادهاي سردشتي بود ،و اينکه بزرگوارني مستقيم يا غير مستقيم هستند که پيوسته اين دغدغه را با خود دارند و بار مسئوليت را به انحاي مختلف بر دوش مي کشند و در سال 1351 از طريق اداره فرهنگ اطلاعيه در خواست بکار گيري نيرو براي تاسيس مدرسه کودکان استثنائي به اداره فرهنگ سردشت ابلاغ شود خبر اينکه آموزش وپرورش سردشت اطلاعيه بکار گيري يک نفر را براي تصدي مدرسه کودکان استثنائي ميخواهد توسط مرحوم ابو بکر شوکتي به کاک حسين ناصري در مهاباد داده شد ، حاج حسين بدليل اينکه داراي بستگان زيادي در سردشت بود ، اين موضوع را بررسي و بلاخره با اصرار مرحوم ابوبکر شوکتي تصيم به تکميل مدارک جهت اشتغال در اين مدر سه گرديد ونهايتا پس از طي مراحل اداري ابلاغيه اشتغال از طرف اداره کل صادر و ايشان جهت انجام خدمت وهمکاري در اين نهاد مقدس به اداره فرهنگ شهرستان سردشت آمدند و عملا اولين مدرسه کودکان استثنائي سردشت تو سط ايشان افتتاح و اقدام به جذب دانش آموز نمودند . آموزش و پرورش دانش آموزان استثنايي در ايران از حدود 90 سال پيش و توسط افراد علاقه‌مند، به صورت داوطلبانه و در بخش غيردولتي آغاز شد. سپس در سال 1347 دفتري به نام آموزش کودکان و دانش آموزان استثنايي در وزارت آموزش و پرورش تشکيل و فعاليت‌ها در قالب مدارس استثنايي و کلاس‌هاي خاص شکل دولتي و رسمي به خود گرفت. در سردشت نيز با آمدن مرحوم حاج حسين ناصري مدرسه کودکان استثنائي سردشت ، براي اولين باردر سال1352 تولد يافته و شروع بکار نمود و نور اميد و شادماني را براي خانواده هائي که اميدي به اينده فرزندانشان نداشتند بر افروخته وباعث شادي و سرور در اين خانواده گرديد اين مدرسه با نام (در دست بررسي) ابتدا با ثبت نام تعداد (پنج نفر ) دانش آموز رسما شروع بکار نمود . حسين ناصري فرزند کريم ناصري متولد سال 1/4/1331 مهاباد و فرزند ار شد خانواده ميرزا کريم نا صري مهاباد ي و نوه حاج فتح الله ناصري است، حاج حسين فردي دوست داشتني متين وبا ايمان بود و صحبت هاي دلنشين اين مرحوم سر شار از آرامش و اميد هم براي دانش اموزان و هم براي والدين دانش اموزان بود وي فردي دوشت داشتني و با محبت وشوخ طبعي ايشان شهره عام و خاص بود آرامش را با حضورش گرمش احساس ميکري ، مردم سردشت خوب به ياد دارند که چگونه نور اميد را در دل والدين قرار محصلينش قرار ميداد و مردم با اطمينان خاطر فرزندان خود را به ايشان مي سپردند . يکي از خصوصيات بارز اين معلم لسوز صميمي بودن ايشان با دانش آموزانش بود بطوري که اکثرا در محيط خارخ از مدرسه ايشان وقت خود را با دانشآموزانش مي گذراند ،داستانسرائي و خوشسخني و ملاحت طبع ايشان باعث جذب دانش آموزانش شده بود،محل تشکيل اولين مدرسه کودکان استثنائي مدرسه شهيد محمدي(کوثر فعلي در روبري صندوق قرض الحسنه حمزه سيد الشهداء بود و اولين کلاسش با حضور پنج نفر دانش آموز بنامهاي(سليمان اسماعيل زاده،هاشم احمد حمزه،محمد خضر«کريمي زارا»،آقاي دباغيان فرزند دکتر دباغيان اهل مياندواب ساکن سردشت و.)تشکيل گرديد. ايشان تقريبا حدود (4سال )در سردشت خدمت نمودند سپس به مهاباد انتقال يافتند .و نهايتا آوخر خدمت به اروميه متقل مي شوند ايشان در اروميه ساکن و در همان شهر بازنشسته مي شوند ،و سرانجام درهفتم ارديبهشت ماه سال 1398 هجري شمسي در حاليکه براي اعزام به سفر به عربستان و انجام مقدمات مناسک حج تمتع سال 1398 اماده مي شدند در آزمايشات مقدماتي نارسائي قلبي ايشان مشخص وبنا به توصيه پزشکان معالج مورد عمل جراحي قلب باز قرار گرفته ودر اثر اين عمل جراحي ناشي از عوارض قلبي در هفتم ارديبهشت ماه سال 1398 به ديار باقي شتافتند.و پيکر ايشان را در قبرستان (.) تسليم به خاک نمودند .
بي شک خدمات ااين معلم بزرگوار در تاريخ مکتوب فرهنگ سردشت براي هميشه ثبت و ضبط خواهد بود و به قول سعدي شيرازي که مي فرمايد سعديا مرد نکو نام نميرد هرگز، مرده انست که نا مش به نکوئي نبرند.حضور گرم و صميمي او در سازمان کودکان استثنائي خصوصا در دوران اشتغال ايشان در شهر سردشت هميشه دلنشين بود و جاي او براي هميشه خالي ماند و يادش در حافظه‌ها و خاطره‌ها زنده خواهد ماند. فقدان اندوهبار او را به خانواده محترم و دوستان و همکاران و جامعه فرهنگي تسليت مي‌گويم و براي روح او آرامش ابدي آرزو دارم.



محمد فاضل شوکتي- مهاباد دوازدهم ارديبهشت ماه سال 1398




منابع:
شناخت شخصي و خاطره هاي  معلم فقيد  ابوبکر شوکتي در زمان حيات
استفاده از خاطرات حاج هادي توحيدي سردشتي (در طول د4 سال ست مرحوم حسين ناصري در سردشت در منزل ايشان ست داشتند.)
نظرات اقاي جلال معروفيان ، مدير چندين ساله مدرسه کودکان استثنائي سردشت
و البته اين فايل در حال حاضر در حال ويرايش است


 




شناستامه مطلب:


عنوان نوشته:پيشينه آموزش و پرورش کودکان استثنائي در سردشت
نويسنده : محمد فاضل شوکتي
شماره مقاله در در سوابق شخصي :شماره 21 فصل هفتم(اولين هاي سردشتي) ،
موضوع مقاله : تاريخچه و پيشينه نويسي
تاريخ تهيه مقاله:  دوشنبه 8 دي 1393هجري شمسي
تاريخ اخرين ويرايش مقاله : نياز به ويرايش کلي و اضافات و استاندار سازي دارد
تاريخ انتشار مقاله: تاريخ : پنج شنبه 2 دي 1395
برچسب ها: ئالان روبار,توفيق ابراهيمي,شاعران سردشتي,شاعران در غربت سردشت،محمد فاضل شوکتي،توفيقي حاجي سه عيدي،


 




اين نوشته درآدرسهاي زير جهت مطالعه خواننده گان به اشتراک گذاشته شده است:
وبلاگ زمزيران
وبلاگ پاشه وار
صفحه رسمي محمد فاضل شوکتي در فيس بوک
کانال زمزيران در تلگرام
صفحه زمزيران در اينيستاگرام




استفاده از مطالب با ذکر منبع و قيد نام نويسنده آزاد است
استفاده از مطالب  اين وبلاگ و بازانتشار آنها در ساير،نشزيات کتبي يا الکترونيکي به هر شيوه و به هر اندازه منوط به ذکر:منبع و قيد نام نويسنده آن است.


 





لطفانقدها وپيشنهادات و نظرات خود را از طريق پيام به نويسنده منتقل نمائيد


نظرات شما عزيزان  در ويرايشهاي بعدي مورد استفاده قرار خواهد گرفت


https://t.me/fazelshokati


 
    

    



 


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

گام به گام تا موفقیت موسسه بقیة الله الاعظم تست دوازدهم اولين Jon Sirun Sona Amanda وب اسکان؛ سامانه مديريت مالي و حسابداري ساختمان تــــارنــــا Antonio